قاصدک مهر

ساخت وبلاگ
دستت را به من بده نترس ! با هم خواهیم پَرید .امید و علاقه ی من از تو ، اندوه و اضطرابِ تو از من ...چهارشنبه سوری 1395 هم گذشت. چیزی به پایان سال 1395 نمونده و من با تمام وجودم سعی میکنم از آخرین روزهای  این سال لذت ببرم.دیشب 24 اسفند 1395 مثل هرسال، جشن چهارشنبه سوری  با چاشنی آش رشته خوشم قاصدک مهر...
ما را در سایت قاصدک مهر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6ghasedakemehr8 بازدید : 128 تاريخ : پنجشنبه 26 اسفند 1395 ساعت: 22:11

باورم نمیشه این کوچولوی شیرین و دوست داشتنی نویان کوچولوی منه که استعداد یادگیریش عالیههههه هزار ماشاا....من عاشق نماز خوندنت شدم مامان. عاشق دو سجده رفتن و حرکات لب هات. زنده باشی همه زندگی من(این توضیح رو هم اضافه کنم که این جان قاصدک مهر...
ما را در سایت قاصدک مهر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6ghasedakemehr8 بازدید : 122 تاريخ : شنبه 21 اسفند 1395 ساعت: 13:13

تقدیم به فرزندم :زود بزرگ نشو مادرکودکیت را بی حساب میخواهم و در پناهش جوانیم را!زود بزرگ نشو فرزندم قهقهه بزن،  جیغ بکش،  لوس شو،  بچگی کن، ولی زود بزرگ نشو تمام هستی ام!آرام آرام پیش برو،  آن سوی سن و سا قاصدک مهر...
ما را در سایت قاصدک مهر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6ghasedakemehr8 بازدید : 114 تاريخ : شنبه 21 اسفند 1395 ساعت: 13:13

این نویان کوچولو منه که تو مرتب کردن باغ پدرجونش کم نمیذاره خخخخ پیش ترها اعتقاد چندانی به چشم زدن نداشتم ولی الان کاملا مطمئن شدم که نویان رو چشم میزنم! هربار که چیزی درموردش میگم، برعکس میشه! پا به اسفند ماه گذاشتیم و من با خودم مرور میکردم که خدا رو شکر فصل بیماری گذشت و نویان رو گرفتار نکرد و به شیرمادری بودن نویان ربطش میدادم!  فردای همون روز بود که حس کردم تنش گرمه و نیمه های شب تبش تا 38.2 از زیربغل رسید و با شیاف کنترل شد! پسرم بیتاب و بی قرار هم شده بود.  همزمان دندون هاشم شروع به فعالیت کردن و سفیدی لثه هاش خبر از دندون های تازه میداد!  سه شنبه دهم اسفند 1395 راهی مطب دکتر میترا همتی شدیم و تشخیص دکتر تورم گوش چپ و گلو و سرماخوردگی بود.  ایزیترومایسین ( روز اول 3 سی سی و از روز دوم تا پنجم 1.5 سی سی)  شربت سرماخوردگی هر هشت ساعت 5 سی سی و قطره استامینوفن (26 قطره  هر 6 ساعت یکبار)  داروهای تجویزی نویان بود. یه آز ادرار هم براش نوشتن که بعد از تموم شدن آنتی‌بیوتیک و رفتن اثرش از بدن نویان باید انجام بشه. تو خوردن داروها کمی بدقلقی م قاصدک مهر...
ما را در سایت قاصدک مهر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6ghasedakemehr8 بازدید : 129 تاريخ : چهارشنبه 18 اسفند 1395 ساعت: 13:53

چه حس خوبیه وقتی کوه های شهرت سپید پوش میشن و جاری شدن روح زندگی رو به نظاره میشینی. پنجشنبه 14 بهمن 1395 نویان برای اولین بار برف بازی کرد. هفته پیش کرمانشاه حسابی برف باریده بود. ما جزیره بودیم و از لذت دیدن بارش برف بی نصیب. خیلی دلم میخواست نویان رو تو برف ببرم و برف رو حس کنه. این بود که به سفارش همکارا، رفتیم سمت سراب قنبر و تو جاده به جایی رسیدیم که نزدیک به 30 سانتی برف نشسته بود. نویان دوست داشتنی من حسابی عاشق برف شد. برف ها قدیمی بودن و نمیشد باهاشون بازی کرد. با هر قدم صدای قیژ قیژ برف ها هیجان زده مون میکرد و کلی تو برف فرو میرفتیم. البته نویان از این قاعده مستثنی بود و تو برفها فرو نمیرفت. صبح هوا خوب بود. نمیگم سرد نبود ولی سرماش اذیت نمیکرد. نویان کلی از پاشیدن برف ها ذوق زده بودو با اولین دستی که براش زده شد، رقصیدن رو شروع کرد. ساعتی که گذشت دیدم بینی و گونه های نویان گل انداخته. براش ضدآفتاب زده بودم ولی ترسیدم سوز هوا، پوست نازنینش رو بسوزونه. به زور نویان رو سوار ماشین کردم. پسرم خیلی برف رو دوست داشت و کلی گریه کرد. به نویان میگیم بگو: برف، جواب میده : " بببب قاصدک مهر...
ما را در سایت قاصدک مهر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6ghasedakemehr8 بازدید : 174 تاريخ : يکشنبه 15 اسفند 1395 ساعت: 4:23

جدیدا خیلی کامنت هایی از این دست دریافت میکردم!!!  اوایل برام اهمیتی نداشتن و به پاک کردنشون اکتفا میکردم. ولی نمیدونم چرا امروز دلم خواست توضیحی در مورد خودم بدم!  اول اینکه آدمی هر اونچه رو بکاره درو میکنه. هیچ چی تو زندگی آدما اتفاقی نیست . ما از صفره صفر شروع کردیم. با پشتکار و اراده خودمونه که به اینجا رسیدیم. برای رسیدن به این رفاه نسبی،  من و شوهرم سالیان سال زحمت کشیدیم.  هیچ چی زندگیمون بادآورده نیست.  سهمیه و پارتی بازی نیست! ما وقتی تصمیم گرفتیم آینده رو با هم بسازیم،  دو تا جوون 20 و 21 ساله و دانشجو لیسانس بودیم!  بی هیچ پشتوانه ای. همسرم مادرش رو وقتی 9 ساله بود و پدرش رو تو 16 سالگی از دست داده بود.  یه پسر سختی دیده و خودساخته که روی سخت زندگی رو با تموم وجودش حس کرده بود. ما 5 سال زیر عقد و نامزدی بودیم تا شرایطمون برای شروع زندگی مشترک مهیا شد.  5 سال به حرف هم راحت نیست.  از دور و نزدیک حرف خوردیم ولی نشکستیم. هدفمون والاتر از اراجیف عوام بود.  از روزیکه خودمونو شناختیم،  داشتیم درس میخوندیم و کار میکردیم. & قاصدک مهر...
ما را در سایت قاصدک مهر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6ghasedakemehr8 بازدید : 108 تاريخ : يکشنبه 15 اسفند 1395 ساعت: 4:23

تابلوهای تندیس رو که تو نت میدیدم غبطه می خوردم و با خودم میگفتم چرا همه امکانات ماله تهرانه!  مگه ما دل نداریم!  چرا اینجا شرکتی نیست که قالبگیری و ساخت تندیس پسر منو انجام بده! تا اینکه تو اینستاگرام دیدم که پک های قالبگیری هست و میشه اینترنتی سفارش داد و تو خونه قالب گیری کرد. با یه دنیا اشتیاق شروع به تحقیق تو این زمینه کردم. قیمت پک ها خیلی متفاوت بود از 60 تومن تا 300 تومن!  تو همین تحقیقات بودم که الهه جون،  از دوست های خوب مجازی نظرمو به یه کامنت تو دیجی کالا جلب کرد. یکی نوشته بود این قیمت ها اصلا منصفانه نیست!  موادش "آلرژینات " مخصوص قالب گیری دندون پزشکیه و قیمتش خیلی کمتر از این حرف هاست!  با فرخ عزیز که تو کار دندونسازیه صحبت کردم و قرار شد برام آلرژینات بفرسته و داستان قالب گیری ما شروع شد.جونم براتون بگه که اگه خواستید آلرژینات بخرین حتما حتما همینی که تو عکس گذاشتم رو بگیرین ( آلرژینات کروموژل مارلیک).  قیمتش هم از 12 تا 15 تومنه و تو لوازم پزشکی و دندون پزشکی فروشیا پیدا میشه و یه بسته برای کل قالبگیری زیاد هم هست! آلرژینات قاصدک مهر...
ما را در سایت قاصدک مهر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6ghasedakemehr8 بازدید : 143 تاريخ : يکشنبه 15 اسفند 1395 ساعت: 4:23

هوراااا،  ما دربی رو بردیم. تبریک به همه استقلالی ها. برد دلنشینی بود.  3-2 استقلال،  هوراااا

استقلال فاتح دربی 84 ام شد.

دلتون شاد و لبتون خندون آبی های کشورم... 


قاصدک مهر...
ما را در سایت قاصدک مهر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6ghasedakemehr8 بازدید : 104 تاريخ : يکشنبه 15 اسفند 1395 ساعت: 4:23

HAPPY  VALENTIN'S DAY70% تزیینات این میز،  یادگاری های ولنتاین 82 و اولین ولنتاین آشنایی ماست. هنوز هم، مثل همون لحظه اول، دیدنشون قلبم رو به تپش میندازه.  من ایمان دارم به معجزه عشق. قلب هاتون مالامال از عشق،  ولنتاینتون مبارک... قبل از هر چیز لازمه بگم که به فرهنگ غنی ایرانی به شدت معتقدم و بابت اینکه از نوادگان کوروش بزرگ هستم، به خودم میبالم. اما با نادیده گرفتن ولنتاین به شدت مخالفم!  ولنتاین یه روز جهانیه و ما هم تافته جدا بافته جهان نیستیم. این روزها نقد های زیادی مبنی بر نادیده گرفتن ولنتاین به بهونه سپندارمذگان میبینم! این خودبرتربینی ایرانی رو من اصلا نمیپسندم!  یه روز جهانی رو جشن نگیریم که نه ما خودمون داریم!!!  این نژاد پرستی محض نیست؟! در ضمن ماهیت این دو جشن با هم متفاوتن. ولنتاین روز  عشقه و مرد و زن مطرح هستن، ولی سپندارمذگان روز زن و زمینه و زن تو بطن این جشن قرار داره. ما فرهنگ غنی و پرافتخاری داریم، ولی این نژاد پرستی و فرهنگ پرستی و جدا کردن خودمون از جهان رو اصلا دوست ندارم.  یه جشن هایی مثل نوروز، چهارشن قاصدک مهر...
ما را در سایت قاصدک مهر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6ghasedakemehr8 بازدید : 111 تاريخ : يکشنبه 15 اسفند 1395 ساعت: 4:23

مادر شوهره خواهر شوهرم ( خاله مادر مهدی هم میشه)،  دیروز  28 بهمن 95 فوت شد. یه جورایی راحت شد. مدت ها بود یه تیکه گوشت بود روی تخت!  حتی باید چند ساعت یکبار جابه جاش میکردن که زخم بستر نگیره!  بنده خدا زندگی نمیکرد!  مدام چشم بدوزی به سقف!  خدا رو شکر، دخترا و عروس خوبی داشت که هیچ وقت از بودنش خسته نشدن! خدایش بیامرزد و روحش شاد.قسمت رو ببین!  کیمیا،  برادرزاده مهدی،بعد از 6-7 سال ،از آلمان اومده. قرار بود پنجشنبه جمعه همه همدان جمع بشیم که به خاطر بدی هوا و برفی بودن جاده ها گفتیم بمونه برای هفته های بعد! حالا همه از تهران و کرمانشاه عازم همدانیم!  نه برای دورهمی که برای مراسم ختم!  هی روزگااااار... امروز 29 بهمن 1395 و ما عازم همدانیم. هوا ناجوانمردانه برفیه!  اولش میخواستم به خاطر جو فاتحه نویان رو نبرم. ولی هوای برفی باعث شد تصمیمم عوض بشه.خاکسپاری نرفتیم و فقط مسجد رو میریم.نویانم آوردم چون  اگه هوا یاری نکنه و به هر دلیلی شب برنگردیم، نویان طاقت نمیاره و بهونه من و شی شیری میگیره. این شد که نویان هم با من و مهدی و قاصدک مهر...
ما را در سایت قاصدک مهر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6ghasedakemehr8 بازدید : 105 تاريخ : يکشنبه 15 اسفند 1395 ساعت: 4:23

قبل از دنیا اومدن نویان،  کلی مباحث روانشناسی کودک خوندم و تصمیم داشتم همه رو رعایت کنم!  ولی بعد از اومدن نویان، حس کردم که روانشناس های کودک،  بچه رو از نزدیک ندیدن و فقط تو کتابا بهش برخورد کردن!  از همون اول جای خواب نویان رو جدا کردم.  اون تو گهوارش کنار تخت ما میخوابید.  بمونه که خوابش خیلی بد بود و مدام بیدار میشد ولی با وجود سختی هاش،  من مقاومت کردم.  تا اینکه پسرم بزرگ شد و گهوارش کوچیک!  شیر خوردن مداوم شبانه و سرکار رفتن من و جا نشدن تختش تو اتاق ما، باعث شد نویان وارد تخت خواب ما بشه!  و الحق خوابمون روبراه شد.  تا چند وقت پیش که حس کردم دیگه داره دیر میشه و باید شبا جدا بخوابه.  چهارشنبه 28 بهمن 1395 اولین شبی بود که نویان تو تخت خودش خوابید. ما هم تو اتاق نویان،  رو زمین خوابیدیم.  سه بار تا صبح بیدار شد،  شیر خورد و خوابید.  مدت زمان بیداریش هم جز یه بار که نزدیک نیم ساعت شیر خورد، کوتاه و چند دقیقه ای بود. و من خوشحال که دارم موفق میشم.  عکس بالا مربوط به 29 بهمن 1395 و اولین صبحی قاصدک مهر...
ما را در سایت قاصدک مهر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6ghasedakemehr8 بازدید : 98 تاريخ : يکشنبه 15 اسفند 1395 ساعت: 4:23

اسفند آمد...و در جیب هایش...بوی بهار بود...و کمی غم... از گذر ناگزیر عمـــر...در جیب جلیقه اش،حبه قند هایی بود تا کام سال کهنه را شیرین کند...که نگیرد دلش...از رفتن که سهم همه است.... آدم ها...ماه ها... سال ها...در جیب کتش کمی شادی بود...کمی امید...کمی عشق...آجیل مخلوط هر سال...اسفند آمد و بر لبانش لبخند‌ گنگی بود...طفلکی این اسفند را همه بی محلی میکنند...آنقدر دلش میگیرد که نگـــو...اما نجابتی ذاتی دارد...به رویش نمیاورد و فقط لبخنــد میزند و متواضعانه سفره هفت سین میچیند...! (فاطمه_صابری_نیا )من عاشق اسفندم. عاشق حال و هوای اسفند که نوید دهنده تحوله. عاشق تنگ های ماهی قرمز، عاشق سبزه های تازه جوونه زده، شور و شوق خرید و خیابون های شلوغ، صدای تق تق و گاهی گرومب ترقه های چهارشنبه سوری، اضطراب نرسیدن به کارهای خونه تکونی و حتی خستگی های روزهای آخر اسفند! همیشه انتظار اسفند، برام شیرین تر از نوروز بوده و هست. همیشه شوق تغییر بسیار دلپذیرتر از خود تغییره. عطر نوروز رو حتی از ابتدایی ترین روزهای اسفند میشه استشمام کرد. عجب ماه عجیبیه این اسفند، لبریز از حس زندگی. اسفندتون سرشار از هیجانات قاصدک مهر...
ما را در سایت قاصدک مهر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6ghasedakemehr8 بازدید : 106 تاريخ : يکشنبه 15 اسفند 1395 ساعت: 4:23

عکس ها مربوط به دوازده مرداد 1395، آتلیه طنین.  البته این ها فایل های خامشه قبل از فتوشاپ و چاپ.  قراره فتوشاپ شده هاشم بهم بده که هنوز نداده!!!  گرچه فرق چندانی با خامش نداره و فقط محیط دور و برش مرتب تر شده. این شیش تا عکس لختی پسرم روی یک شاسی کنار هم فوتوشاپ شدن و رفتن رو دیوار اتاقش.  قابی با 6 عکس.  من که عاشق این شاسی عکسش شدم.  خودش هم نگاهش میکنه و اشاره میده میگه " ne ne " فکر کنم منظورش "نی نی " یا شایدم " نویان " باشه! پسرم حسابی باباشناس شده برای خودش.  این ترم مهدی درس هاشو شنبه یکشنبه برداشته. شنبه تا غروب و یکشنبه از اول صبح  کلاس داره و باید درس بده،  به همین خاطر گفتیم شب برنگرده کرمانشاه و همون مهمانسرا کنگاور بمونه که رفت و آمدش تو جاده کمتر شه.  دیشب هفتم اسفند 1395 اولین شبی بود که مهدی کنگاور موند. نویان مدام صداش میزد "بابا؟! " یه بار هم باهاش تلفنی حرف زد و وقتی مهدی گوشی رو قطع کرد کلی ناراحت شد جوجه.  پسرم حسابی شیکمو شده.  عاشق کباب هم هست!  جمع قاصدک مهر...
ما را در سایت قاصدک مهر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6ghasedakemehr8 بازدید : 106 تاريخ : يکشنبه 15 اسفند 1395 ساعت: 4:23

در مراسم اسکار 2017، فیلم «فروشنده» برای دومین بار جایزه بهترین فیلم خارجی اسکار را برای اصغر فرهادی و سینمای ایران به ارمغان آورد و ثابت کرد هنر قدرت عجیبی در شکستن مرزها دارد.تبریک تبریک تبریک به هرکی که نام پرافتخار ایرانی رو یدک میکشه. خیلی لذت بخشه خیلیییی.اشک امونم رو برید، اشک شوق. دمت گرم اصغر خان فرهادی. بهت افتخار میکنیم. تو مراسم جات خالی ولی گرم بود.به افتخارش..."متن سخنان اصغر فرهادی  در غیاب او توسط انوشه انصاری در مراسم اسکار خوانده شد: «افتخار بزرگی‌ست که برای دومین بار این جایزه با ارزش را دریافت می‌کنم. از اعضای آکادمی، گروهم در ایران، تهیه‌کننده‌ام «الکساندر ماله‌-گی» و پخش‌کنندگانم «کوهن مدیا» و «آمازون» تشکر می‌کنم. همچنین سپاسگزارم از همبستگی دیگر کاندیداهای بهترین فیلم خارجی. متاسفم که امشب در کنار شما نیستم، من به احترام مردم کشورم و شش کشور دیگر که با قانون غیرانسانی منع ورود مهاجران مورد بی‌احترامی واقع شدند به آمریکا نیامدم. تقسیم‌بندی جهان به ما و دشمنان ما توسط سیاستمداران افراطی، باعث ترس می‌شود، ترسی که توجیهی‌ست دروغین برای خشو قاصدک مهر...
ما را در سایت قاصدک مهر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6ghasedakemehr8 بازدید : 103 تاريخ : يکشنبه 15 اسفند 1395 ساعت: 4:23



سی و دو سال پیش، خدا یکی از بهترین فرشته هایش را به زمین بخشید تا سهم من از عاشقی شود.  مهدی عزیز تر از جانم، عاشقانه هایم با تو معنا شد و زندگیم با تو شیرین. باش و با بودنت بودنم را بهانه باش. عزیز دلم تولدت مبارک ...


قاصدک مهر...
ما را در سایت قاصدک مهر دنبال می کنید

برچسب : فرشته عشق نداند که چیست,فرشته عشق,فرشته عشق و ازدواج, نویسنده : 6ghasedakemehr8 بازدید : 130 تاريخ : جمعه 26 آذر 1395 ساعت: 14:05

یکشنبه 14 آذر تولد مهدی بود. یه سری از دوستامون برنامه گذاشتن که بیان و من به خاطر اینکه باید  صبح دوشنبه، هم من میرفتم اداره و هم مهدی، جشن رو انداختم پنجشنبه 18 آذر 95 و جالب اینکه اون دوستمون که اصرار به مهمونی تولد داشتن، مشکلاتی براش پیش اومد و نتونستن بیان! قسمتتتتتتت...مهمونی تولد مهدی به خوبی برگزار شد و شب خوبی تو دفتر خاطراتمون ثبت کرد. جالبتر از همه اینکه به صورت کاملا خودجوش نویانم شروع به قر دادن کرد و کلی همه مون رو ذوق زده کرد! دست میزد و با تکون دادن دست و پایین تنش و بالا پایین رفتن، میرقصید. دردت به جون مامان که مثل برره ایها میرقصی. اینکه میگم خودجوش،  چون من که تقریبا وقتی برای رقصیدن جلوی نویان ندارم،  مامانمم که اهل این حرفها نیست،  حالا از کجا این وروجک قردادن یاد گرفته، الله اعلم! انگار که ذات بشر با رقص و شادی عجینه! تازه پسرم بوس فرستادن رو هم از من یاد گرفته و حسابی با بوس های خوشمزه ای که میفرسته، ذوق زدت میکنه. زنده باشی زندگی من. جدیدا هم ازش میپرسی ببعی چی میگه؟ جواب میده "Baaaaaaaaaaaaaaaaaa" برای خرید تنقلات تولد مهدی قاصدک مهر...
ما را در سایت قاصدک مهر دنبال می کنید

برچسب : میلاد عشق من,میلاد عشق,میلاد عشقم, نویسنده : 6ghasedakemehr8 بازدید : 134 تاريخ : جمعه 26 آذر 1395 ساعت: 14:04

ماه پیش که باهاش حرف زدم، از زمین و زمان گله داشت. از خدا گله داشت. بغض داشت ولی میگفت خوبم! میدونستم انتظار کلافش کرده ولی کتمان میکرد. به جایی رسیده بود که میگفت دیگه اصلا نمیخواااام! و من با اینکه خوب میدونستم این ندای دلش نیست، همراهش شدم. چقدر اون روز پکر بودو چقدر من پکر شدم! همش با خودم میگفتم خدایا حکمت این مسیر طولانی، این انتظار سخت و طاقت فرسا چیه؟! و با خودم زمزمه کردم تنها تو دانی و تو...دیروز عکس بی بی چک مثبتش، دنیا رو به من بخشید. انگار همون پنجشنبه ای بود که خودم خط قرمز رنگ دوم، رو دیده بودم. خاطرات مثبت شدن بی بی چکم جلو چشمام رژه رفتن و تنها ندایی که از من برآمد "الهی شکرت" بود.امروز با خوشحالی غیرقابل وصفم اومدم که مژده بدم. "سمیرا عزیزم" دوستی مجازی سایت فیروز، تو روزهای سخت انتظار و در ادامه راه، دوست حقیقی من، مااااااااااااااااااادددددرررررررررررررر شد....سمیرا و سیامک عزیزم یه دنیاااااا شادباش منو مهدی رو بپذیرین. امیدوارم که با سلامتی این روزهای شیرین رو پشت سر بذارین و نی نی نازتون رو در آغوش بگیرین. بهترین ها رو براتون آرزو دارم. قاصدک مهر...
ما را در سایت قاصدک مهر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6ghasedakemehr8 بازدید : 144 تاريخ : جمعه 26 آذر 1395 ساعت: 14:04

پیرو متنی که برای سالروز وبلاگ نویسیم نوشته بودم، دوستی زحمت کشیدن و آدرسی بهم معرفی کردن که بتونم بلاگفای نازنینم رو دوباره ببینم. خدا میدونه که چقدر خوشحال شدم. هنوز هم صدای تپش قلبم رو میشنوم. انگار یه دوست قدیمی و عزیز رو پیدا کردم.دوست عزیزم نویسنده وبلاگ "غریبانه" یه دنیا ممنون بابت راهنماییت.https://web.archive.org/web/20150319135241/http://ghasedakemehr.blogfa.comاینم آدرس جایی که بلاگفامو میتونم ببینم قاصدک مهر...
ما را در سایت قاصدک مهر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6ghasedakemehr8 بازدید : 142 تاريخ : شنبه 13 آذر 1395 ساعت: 16:56

ماجرا از اونجایی شروع شد که اعلام کردن آخر قرارداده و اگه بیشتر از 9 روز از مرخصی هاتون مونده، میسوزه! منم 13 روز و 5 ساعت داشتم. اصرار مداوم خواهرشوهر به تهران رفتن ما و از اون طرف بستری شدن دخترخاله نازم "جوانه" تو بیمارستان میلاد به دلیل جمع شدن هوا تو ریه اش، بیشتر مصممون کرد که راهی تهران بشیم. مامان و بابا هم برای سر زدن به جوانه با ما همراه شدن. قرار بود سه شنبه 11 آبان حرکت کنیم ولی همکار من که کربلا رفته بود، یه روز به مرخصی هاش اضافه کرد و ما چهارشنبه 12 آبان 1395 به سمت تهران راه افتادیم. اینو بگم که مروارید هفتم گل پسرم سه شنبه 11 آبان 1395 با اولین بارون پاییزی شهرم و عطر مطبوع نم، جوونه زد. چهارمین دندون پایین سمت راست. مبارکت باشه عزیزدلم. تو جاده هوا به شدت بارونی بود و ما مجبور شدیم نهار رو حتی تو ماشین بخوریم، به همین خاطر نویان حسابی خسته شد. بابا جلو نشسته بود و من عقب و همین باعث شد نویان به ندرت تو صندلیش بمونه و همش بخواد پیش پدر جونش بره و جلو و عقب کنه! علاقه اش به بابای من خیلی خیلی زیاده و پیشش حسابی آرومه.  اولین بار بود با ماشین خودمون تهران قاصدک مهر...
ما را در سایت قاصدک مهر دنبال می کنید

برچسب : سلام تهران,سلام تهران خوب من,سلام تهران شبکه 5, نویسنده : 6ghasedakemehr8 بازدید : 165 تاريخ : شنبه 13 آذر 1395 ساعت: 16:56

"گام نهادن تو در این دنیا، بهترین اتفاقی بود که مادری چون من تصورش را میکرد. کنون که قدم های کوچکت به استواری رسیده، بدان که تمام آرزوهایم را به این دوپای نازنینت گره زده ام تا بدانجا که برگام نهادن تو براین زمین با تمام وجود افتخارکنم.پسرم برزانوانت دست بگذار و محکم بایست دنیا راپشت سربگذار و بر شگفتی های هرروزه ات بیفزای"اولین کفش ها رو 17 آبان 1395 رسما افتتاح کردی. قدم هات استوار همه زندگی مامان. البته لازم به ذکره که تا حالا دوتا پاپوش پاره کردن نویان خان .از راه رفتن خسته نمیشی و دوست داری مستقل راه بری و کسی دستت رو نگیره. راه بری و راه بری. دوشنبه 17 آبان که برات کفش خریدیم و قدم زدی، یه کار خنده دار کردی! جلو یه سوپر مارکت ایستادی و به چیپس و پفک های جلو مغازه زل زدی! بعد هم یه چیپس رو برداشتی و د بدو!!!! کلی منو بابایی بهت خندیدیم.  البته فقط دوست داری با جلدش بازی کنی و اصلا نمیدونی اینا خوردنین.  وای به روزی که بفهمیاینم یه غذای انگشتی جدید که نویان عاشقش شد. یه جورایی میشه گفت خوراک لوبیاست.جدیدا خیلی خوب ادا درمیاری و آواها رو خیلی خوب تکرار م قاصدک مهر...
ما را در سایت قاصدک مهر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6ghasedakemehr8 بازدید : 138 تاريخ : شنبه 13 آذر 1395 ساعت: 16:55