قاصدک مهر

متن مرتبط با «اولین» در سایت قاصدک مهر نوشته شده است

بدرود اولین تجربه مادری

  • خوابید و من دیگر باید باور کنم که یکی از شیرین ترین تجربه های مادریم روبه اتمام است. نمی دانم چگونه بنویسم که بازتاب احوالم باشد!از اولین لحظه تا آخرین مرتبه همچون صحنه های یک فیلم دوست داشتنی از برابر دیدگانم میگذرد و اشک به تنهایی تمام احساساتم را به دوش میکشد و افسوس که باز هم قدر لحظاتم را وقتی بیشتر فهمیدم که راهی برای بازگشت نمانده بود!!!کاش بیشتر لذت میبردم کاش!!!! پسرم، کوچک مرد مادر، خ,بدرود,اولین,تجربه,مادری ...ادامه مطلب

  • اولین دوست کودکی

  • دانشگاه تعطیل شده و بابا تا یه مدتی آزاده.  صبح ها مامان رو میرسونیم اداره و میریم پارک.  اولین دوستم آروشا، رو بهتون معرفی میکنم. مامان آروشا هم کارمنده. آروشا همسن منه (من 29 شهریور 94 ام،  آروشا 8 شهریور) و یه خواهر شیش ماهه به اسم آرنیکا داره.  اونام صبح ها با مامان بزرگشون میان پارک و کلی با هم, ...ادامه مطلب

  • اولین برف بازی کودکانه

  • چه حس خوبیه وقتی کوه های شهرت سپید پوش میشن و جاری شدن روح زندگی رو به نظاره میشینی. پنجشنبه 14 بهمن 1395 نویان برای اولین بار برف بازی کرد. هفته پیش کرمانشاه حسابی برف باریده بود. ما جزیره بودیم و از لذت دیدن بارش برف بی نصیب. خیلی دلم میخواست نویان رو تو برف ببرم و برف رو حس کنه. این بود که به سفارش همکارا، رفتیم سمت سراب قنبر و تو جاده به جایی رسیدیم که نزدیک به 30 سانتی برف نشسته بود. نویان دوست داشتنی من حسابی عاشق برف شد. برف ها قدیمی بودن و نمیشد باهاشون بازی کرد. با هر قدم صدای قیژ قیژ برف ها هیجان زده مون میکرد و کلی تو برف فرو میرفتیم. البته نویان از این قاعده مستثنی بود و تو برفها فرو نمیرفت. صبح هوا خوب بود. نمیگم سرد نبود ولی سرماش اذیت نمیکرد. نویان کلی از پاشیدن برف ها ذوق زده بودو با اولین دستی که براش زده شد، رقصیدن رو شروع کرد. ساعتی که گذشت دیدم بینی و گونه های نویان گل انداخته. براش ضدآفتاب زده بودم ولی ترسیدم سوز هوا، پوست نازنینش رو بسوزونه. به زور نویان رو سوار ماشین کردم. پسرم خیلی برف رو دوست داشت و کلی گریه کرد. به نویان میگیم بگو: برف، جواب میده : " بببب, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها